یعنی سلام شدم با دعای تو
یعنی دوباره با تو من از خواب میپرم
با موج های ملتهب خنده های تو
حس میکنم که جنبش رگها و قلب من
تنظیم میشود به آهنگ پای تو
یعنی که رگ رگ تن من شوق میشود
یعنی که این دل تنگ میشود برای تو
احساس میکنم که تو من میشوی ومن
یک لحظه خواستم که بیایم به جای تو
یک لحظه من به خوبی تو باشم و دلم
یک لحظه و یک دقیقه شود آشنای تو
تازه سلام من از اول هر روز میرسد به تو
پر میشود تمام من از ماجرای تو
گنجشک میشوم و قناری نغمه خوان
در گوش من ترنم نرم صدای تو
تو خوبی آنقدر که هوا خوب میشود
اصلا هوای من شده خوب از هوای تو
خورشید هم به قدر تو زیبا و خوب نیست
گل سعی میکند که در ارد ادای تو
اصلا خودت بگو که چه کردی که ساخت
اینسان لطیف و ناز و معطر خدای تو
خوابم گرفته با تعزل آرام در صدات
آرام میشود دوباره دل از لای لای تو
شام حاضرست بفرما غزل بنوش
طعم بهشت میدهد هر شب چای با تو
:: برچسبها:
شعر,